Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-05-09@03:05:06 GMT

شهید قرنی از استعفا تا شهادت

تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۸۵۲۲۳۵

شهید قرنی از استعفا تا شهادت

چه ناگوار است تحمل این دوستان که دشمنی را تقویت و امت را متفرق و تضعیف می‌کنند می‌بینیم اینانی که چشم به کشور ما دوخته تا ثمره انقلاب را ارزیابی کنند و با نگاه به رویدادهای کشور به حیرت فرو می‌رود و نمی‌داند که چه انگیزه‌ای موجب شده تا متظاهرین به دوستی ملت چنین داس برداشته و به ریشه آن می‌زنند.

به گزارش ایران اکونومیست، امروز سالروز شهادت سپهبد محمد ولی قرنی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به همین مناسبت سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم پژوهشگر دفاع مقدس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس دریادداشتی ، فعالیت های این شهید را بررسی کرده است.

 

در حرفه نظامی ­گری شخصیت ­های مختلفی بوده‌اند و هستند که در برهه ­ای از تاریخ زندگی خویش درخشیده­ اند و خدمات و اقدامات بسیار ارزشمندی را برای حفظ کیان و تمامیت ارضی کشور اجرا نموده‌اند.

آنچه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را از سایر نیروهای مسلح جهان متمایز می ­سازد؛ علاوه بر برخورداری از دانش و توان علمی و نظامی، تلاش در جهت اعتلای جنبه های روحی و معنوی برای تحقق اهداف اسلام و آموزه‌های اسلامی است. یکی از این شخصیت ­ها که نام او ماندگار شد؛ شهید سپهبد قرنی است. اگرچه نمی ­توان همه ابعاد شخصیت این سرباز اسلام را ترسیم نمود و مطالبی که در ذیل می ­آید  خالی از نقص نمی­ باشد ولی با اشاره به برخی نکات آن امید است در حد توان خویش گامی ناچیز در تبیین نقش نیروهای مسلح در پیروزی، تثبیت و استمرار انقلاب اسلامی ایفا نماییم. 

زندگینامه شهید سپهبد محمد ولی قرنی

محمدولی قرنی در سال1292  در تهران به دنیا آمد.  پدرش را که یکی از مدیران مخابرات تهران بود در سن 10 سالگی از دست داد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان گلبار اصفهان و تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه دارالفنون و دبیرستان نظام تهران به اتمام رسانید. در سال 1309 وارد مدرسه صاحب منصبی(دانشکده افسری) شد و دوره دهم را در سال1311 به پایان برده و با درجه ستواندومی در رسته توپخانه فارغ ­التحصیل شد.

قرنی به­ علت شایستگی و کاردانی، رتبه ­های نظامی را یکی پس از دیگری پشت ­سر گذاشت و در آخرین مرحله با درجه سرتیپی در رأس رکن دوم(اطلاعات) ستاد ارتش قرار گرفت و تا 20 بهمن ­ماه 1336 در این سمت باقی ماند. وی در مهرماه سال 1336 به درجه سرلشکری رسید. بر پایه اسناد موجود، خرده‌گیری قرنی علیه رژیم محمدرضا شاه پهلوی از اواخر سال 1335 و در دوران نخست‌وزیری حسین عَلاء آغاز شد. قرنی به اتهام طرح کودتا بر علیه شاه در هشتم اسفندماه 1336 دستگیر و به دو سال و هشت ماه زندان محکوم و در 31 تیرماه 1337 از ارتش شاهنشاهی اخراج شد.

قرنی در هشتم آذرماه 1339 از زندان آزاد شد و از سال 1341 فعالیت ­های سیاسی و مذهبی خود را علیه حکومت پهلوی پررنگ‌تر نمود و با چهره‌های مذهبی؛ همچون آیت‌الله سید محمود طالقانی و آیت‌الله سید محمدهادی میلانی ارتباط نزدیک برقرار نمود و تا پیروزی انقلاب اسلامی در22 بهمن­ ماه 1357 این ارتباط ادامه داشت. ساواک در پنجم دیماه 1342 او را به همراه شماری دیگر دستگیر کرد و به ­مدت 9 ماه در زندان انفرادی به سر برد. در دادگاه نظامی نیز به سه سال زندان محکوم شد و تا 20 آذرماه 1345در زندان بود. از این زمان تا واپسین روزهای دستگاه حاکم پهلوی، پیوسته قرنی تحت نظر شدید ساواک قرار داشت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و طی حکمی از سوی حضرت امام خمینی(ره) با درجه سرلشکری به سمت اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد، وی همچنین عضو شورای انقلاب بود. با فرمان امام خمینی(ره) و موضع قاطع خود به مبارزه با ضدانقلابیون و عوامل غائله کردستان شتافت. شهید قرنی در سازماندهی و انسجام ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش وافری نمود و بازوی دفاعی و امنیتی انقلاب اسلامی محسوب می ­شد.

سرانجام به خاطر اختلافی که در نوع برخورد با اشرار و ضدانقلاب فعال در منطقه کردستان با دولت موقت داشت، استعفای خود را تقدیم امام(ره) نمود و طولی نکشید که در سوم اردیبهشت­ ماه 1359 توسط گروهک تروریستی فرقان به شهادت رسید. شهید قرنی اولین شهید ترور جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود.

علل استعفای شهید قرنی

وظیفه دفع حمله‌های مسلحانه و ناامنی‌های ایجاد شده توسط احزاب غیر قانونی و ضدانقلاب به ارتش محول شده، اما بالاترین مقام نظامی کشور یعنی رئیس ستاد مشترک ارتش نمی‌توانست از اختیارات خود برای تحقق چنین اهدافی استفاده کند. سرلشکر قرنی، نخستین رئیس ستاد کل ارتش که به شدت مورد نفرت گروه‌های چپ غیر مذهبی و تشکل‌هایی چون مجاهدین خلق که مخالف اقتدار حاکمیت جدید بودند، قرار داشت.

سپهبد شهید قرنی تنها 43 روز بر ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران ریاست نموده و نیروهای سه گانه را فرماندهی نمود. او در این مدت کوتاه تنها به ادای دَین پرداخته و به مسئولیت شرعی خود همت گماشت. دوران کوتاه فرماندهی او با فراز و نشیب فراوانی همراه بود. دولت موقت با او موافق و همراه نبود و از سویی وزیر دفاع نیز اقدامات خودسرانه انجام می‌داد. این افسر شجاع و غیور ارتش در همین مدت کوتاه با توجه به مسئولیت ها و سوابق اطلاعاتی و مدیریتی که در ارتش داشت ماهیت افراد، گروه ­ها، سازمان­ ها و احزاب را به خوبی می ­شناخت. از میزان همراهی و همنوایی آنان با امت آگاه بوده و انقلابی نمایان دروغین را که دست پرورده ساواک و آمریکا بودند به خوبی می­ شناخت.

در آن دوران غائله ­های مختلف در شهرها و استان ­های مرزی روی داد. همزمان برخی گروهک­ ها نیز امنیت شهرستان­ های دیگر را نیز مختل نموده تا جایی که خطر تجزیه­ طلبی دربرخی استان­ها نیز احساس می ­شد. در این شرایط، نابسامانی ­های سیستم‌های دفاعی، اطلاعاتی و امنیتی از یک سو، ناکارآمدی سامانه اداری و نبود نیروی آموزش دیده کافی برای اداره کشور از سوی دیگر، دست به دست یکدیگر داده تا ریاست ستاد ارتش که از ناحیه حضرت امام(ره) منصوب شده به عنوان یک مانع برای  دستیابی به اهداف برخی افراد و گروه­ها و احزاب تلقی گردد. فشارهای گروهک­ ها، اصرار دولت موقت و اوضاع امنیتی کردستان و عملکرد این شهید که منجر به مدیریت بحران سنندج گردید؛ خشم استکبار را برانگیخت و منجر به وی استعفا گردید. در متن این استعفا نامه مطالبی وجود دارد که در شرایط کنونی که بیش از چهار دهه از آن می­ گذرد؛ می­تواند ماهیت، عملکرد او و دشمنان وی را آشکار سازد.

در یک بررسی کلی می توان به  برخی از دلائل و علل ترور شهید قرنی  به موارد زیر اشاره نمود:

آشنایی وی به ماهیت واقعی برخی افراد و گروه­ها

موضع گیری­ های صریح او در امور امنیتی و دفاعی، برخی گروهک­ ها و احزاب سیاسی که از لو رفتن سوابق و پیشینه­ های خویش در هراس بودند؛ قرنی را یکی از موانع عمده سر راه خویش تصور نموده و به همین دلیل فرقان او را به عنوان اولین هدف انتخاب نمود. 

پای کار آوردن تمام توانمندی­ها پس از پیروزی انقلاب

آمریکایی­ ها با پیروزی انقلاب متوجه شدند این پیرمردی که تصور می­ شد خانه نشین شود؛ بند کفش خود را بسته، با همتی بلند و با توانی مضاعف همچون جوانان پرشور به صحنه انقلاب آمده و به بازوی دفاعی و سپر امنیتی انقلاب تبدیل شده است.

ماهیت مشاغل قرنی

نوع مشاغل و مسئولیت های شهید قرنی در دوران طاغوت و آشنایی او با پشت پرده های عملکرد افراد و احزاب برای ضدانقلاب و برخی شخصیت ­های موجود در دولت موقت خطر آفرین بود و تحمل او در تصدی بالاترین شغل نظامی آن دوران مشکل می­ نمود.

غائله کردستان      

با پیدایش غائله کردستان بغض دشمنان شهید قرنی آشکار می­ شود چرا که می دانستند قرنی از اهداف و برنامه­ های آینده که آنان در سر دارند باخبر است. قرنی را عامل حوادث کردستان و باعث کشتار آنان معرفی می­ کنند. آنان مدعی می ­شوند که ارتش گندم و مایحتاج مردم را از کردستان خارج کرده و مسبب این امر بوده است. آنان با این اتهامات واهی خواستار محاکمه و اعدام او شدند. دولت موقت را تحت فشار قرار داده تا وی را بر کنار کند.

بررسی دلائل و ابعاد استعفای شهید قرنی

شهید قرنی اگر چه کمتر از دو ماه ارتش را یاری نمود و دستان خود را در دستان ولی فقیه زمان قرار داد امّا اخلاص و دیگر ویژگی های وصف شده، ایشان را متفاوت­ تر نموده و موجب عاقبت به­ خیری او و ماندگار شدن نام او گردید. آنچه اساس، ارکان و عملکرد فرماندهی شهید قرنی، او را از دیگران متمایز ساخته، در متن استعفا نامه او آمده است. تحلیل این متن ما را به شناخت فزون­تر شخصیت این نظامی فرهیخته رهنمون می ­سازد.

پذیرش شغل بر مبنای ادای وظیفه و تکلیف

شهید قرنی در آغاز متن استعفای خود از نائب برحق امام زمان(عج) نام می‌برد. برای ایشان از درگاه خداوند آرزوی سلامتی می‌نماید. اعتقاد این نظامی پیر به بحث ولایت در روزگار مبهم اوایل انقلاب ستودنی است. به تعبیر دشمنان او تحصیل کرده و دوره دیده در آمریکا بود و از امرای ارتش دوران پهلوی است. اما آن شهید بزرگوار انگیزه تحریر استعفای خود به حضرت امام(ره) را چنین می‌نگارد:«انگیزه تحریر استعفانامه جز انجام تکلیف شرعی و ادای فریضه ملی هیچ چیز دیگری نمی‌تواند باشد.»

مبارزه با طاغوت بر مبنای وظیفه شرعی

قرنی که در اوج قدرت و شغل حساس و مهم  به منافع مادی و دنیوی خویش پشت پا می‌زند، مبغوض رژیم پهلوی قرار می‌گیرد و در استعفا نامه خود اشاره داشته است که«به سهم خود و بنا به وظیفه شرعی و به عنوان یک ایرانی با سلطنت غیرموجه و ظالم مبارزه می‌کنم.»

پذیرش مسئولیت وجوب امتثال امر رهبر

شهید قرنی برای استعفای خود دلایل مختلفی ارایه می‌دهد یکی از عمده‌ترین دلایل پذیرش مسئولیت را امتثال اوامر نائب امام زمان(عج)یاد نموده و معروض می‌دارد «اکنون که به خواست خداوند توانا شاهد واژگونی رژیم پهلوی هستم ماموریت اداره ارتش را عهده‌دار شدم که امتثال امر رهبر را واجب و تجدید حیات آن را بر پایه صیانت از دستاوردهای انقلاب و جلوگیری از نفوذ عناصر خائن و عمال اجنبی فریضه دینی می‌دانم.»

دلسوزی برای حفظ و انسجام ارتش

با توجه به شرایط اولیه پیروزی انقلاب و از هم گسیخته شدن سلسله مراتب فرماندهی به دلیل پاکسازی و دخالت مقامات غیر مسئول در امور ارتش، حفظ انسجام و وحدت فرماندهی برای کنترل و برقرای نظم و آرامش در نیروهای مسلح رکن اصلی و اساسی بود. در آن روزها سازمان ها و احزاب ضدانقلاب در گوشه و کنار کشور مترصد فرصتی بودند که هر لحظه و هر ساعت ضربه‌ای به ارکان نظام نوپا و بازوی مسلح آن ارتش بزنند و سلاح و تجهیزات را نابود و به غارت ببرند، هدف آنها نابودی کامل ارتش بود. با آنکه چند ماه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود و امام خمینی(ره) به عنوان فرماندهی کل قوا در رأس و فرماندهان نیروها و رئیس ستاد مشترک منصوب از جانب ایشان بودند، برخی مقامات کشوری برای یگان‌های ارتش مأموریت تعیین می‌کردند. این گونه مسائل بود که قرنی در استعفا نامه خود اشاره می‌کند:

«معاون نخست وزیر انقلاب که خود را واضع مقررات و مالک ­الرقاب می­ داند بدون آنکه بداند ارتش چه موقعیت و چه امکاناتی دارد و متأسفانه بدون آنکه حتی اینجانب را طرف مشورت قرار دهد هر روز دستوراتی صادر می­ نماید که ارتش بایستی شاهد لطمه ­ای دیگر بر روحیات افسران و افراد خود و افتادن مقداری سلاح و مهمات با مال و منال ملت مستضعف که برای ارتش تهیه شده است بدست افراد ناصالح و وابسته خارجیان که آن هم با توجه به تعلیمات عالیه امام که حفظ وحدت را توصیه می‌فرماید مغایر است. گرچه ارتش ناگزیر به خواسته‌های آنان تن در می‌دهد، اما دعا می‌کند آنان هرچه زودتر به اعمال ناآگاهانه خود واقف شده و خاتمه دهند.

... چرا چنین به روز ارتش آوردند اگر آنان مغرض نبودند پس جاهل هستند که متاسفانه هنوز دست بردار نبوده  و هر روز با بی‌درایتی و شهوت کلامی که دارند هیچ گاه در راه حفظ وحدت کلمه که امام برای ایجاد آن تلاش فرمودند قدمی بر نداشته‌اند.»

دفاع از توانمندی ارتش و جلوگیری از انحلال ارتش

آمریکایی ها که از توان حقیقی ارتش آگاهی داشتند؛  انتظار نداشتند ارتش ایران به این سادگی شاه را رها نموده و به مردم بپیوندد. پس از پیروزی انقلاب مقابله با ارتش در راس برنامه‌های آنان قرار گرفته و ضدانقلاب نیز با آنان همراهی و همنوایی نمودند. شعار انحلال ارتش بطور وسیعی در میان مردم شایع شد. بسیاری از انقلابیون نیز که به اهمیت موضوع  پی نبرده بودند فریب خورده و آنان نیز به انحلال می‌اندیشیدند. در این راستا تنها امام امت(ره)  بود که از ارتش حمایت می‌نمود. امام امت در آغاز انقلاب مقام معظم رهبری(مدظله العالی) را مامور رسیدگی به امور ارتش نمود. ایشان نیز با درایتی که داشت نیروهای موجود را شناسایی نموده و یک تنه از ارتش بگونه‌ای حمایت کرد که اکنون جزء برگ های زرین  در تاریخ ایران ثبت گردیده است. قرنی در استعفا نامه خود می نویسد: « از این رهگذر(مخالفت با ارتش) چنان ضربه‌هایی بر پیکر ارتش وارد ساختند که هیچ دشمن داخلی و خارجی به چنین توفیقی دست نیافته است. گفتند و فریاد زدند که ارتش استعماری است در حالی که در تمام کره خاکی و بین همه کشورها تنها این ارتش، ملی و میهنی بود. آنان که به امور ارتش آگاهی دارند به خوبی می‌دانند که ارتش با استعدادی که داشت نه تنها به همسایگان شرق و غرب کشور اجازه فکر تجاوز به خاک ایران را نمی‌داد بلکه در صورت حمله همسایه ابر قدرت شمالی نیز قادر بود حداقل به مدت یک ماه مقاومت کند.»

مردمی بودن ارتش

این شهید بزرگوار اعتقاد داشت که ارتش ایران از حیث شایستگی رزمی؛ سازماندهی و آموزش انفرادی و یگانی از چنان کارایی رزمی برخوردار است که می‌تواند در مقابل ارتش بلوک شرق نیز یک ماه مقاومت کند. او بر این باور بود که پیوستن ارتش به مردم از سر ناچاری نبوده و ریشه‌های آن را باید در اعتقادات و میزان نفوذ مرجعیت دینی در باورهای آنان جستجو کرد. او تاکید دارد که « باید دید چرا این ارتش در برابر مردم کشور خود تنها در برابر لا اله اله الله و مشت گره کرده مردم کمتر از دو ساعت مقاومت ننمود، آیا جز این بود که وقتی تعدادی معدود از فرماندهان مغز شویی شده توسط استعمار خواستند روبروی مردم بایستند افراد و افسران گفتندکه ما برای حفظ حدود و ثغور قسم خورده‌ایم نه برای برادرکشی در نتیجه سلاح خود را به زمین گذاشته و به مردم پیوستند. این واقعیت بر امت ایران و انقلاب آن باکمترین خون‌ریزی نسبت به هر انقلاب دیگری در دنیا به ثمر رسید.»

آینده نگری و دلسوزی برای تدام انقلاب

شهید قرنی در متن استعفا نامه‌اش می‌افزاید: «چه ناگوار است تحمل این دوستان که دشمنی را تقویت و امت را متفرق و تضعیف می‌کنند می‌بینیم اینانی که چشم به کشور ما دوخته تا ثمره انقلاب را ارزیابی کنند و با نگاه به رویدادهای کشور به حیرت فرو می‌رود و نمی‌داند که چه انگیزه‌ای موجب شده تا متظاهرین به دوستی ملت چنین داس برداشته و به ریشه آن می‌زنند.»

تلاش قرنی  برای دفع فتنه‌های دشمن

شهید قرنی اضافه می‌کند:«اینجانب روزانه با 18 ساعت کوشش شبانه روزی سعی دارم که هرچه زودتر ارتش را متشکل وسلاح های به یغما برده شده توسط عمال خارجی را جمع آوری نمایم. لیکن هر دم از خارج ارتش طنینی زهرآگین به گوش می‌رسد و آنچه رشته می شود، از  هم می پاشد.»

یادآوری خطر تهدید کننده انقلاب توسط نیروهای نفوذی در درون هیات دولت

او که بیش از همه به آسیب‌هایی که نفوذی‌ها می‌توانند وارد آورند واقف بود؛  نسبت بدین مهم حساسیت داشته و از خطری که انقلاب را تهدید می‌کرد نگران بود. او در متن استعفای خویش نیز چنین می‌نگارد:«... در حالی که ارتش می­ رود تا با تمهیدات بسیار افراد خِفت کشیده و اهانت دیده را در سربازخانه­ ها جمع آوری نماید، وزیر دفاع ‹‹دریادار احمد مدنی›› بدونه مشورت و نظر خواهی از این جانب خارج از وظایف خود می ­رود و از تلویزیون و رادیو و مطبوعات نسنجیده می­ گوید سربازان فروردین مرخص و بالنتیجه تعداد معدودی که ارتش به سربازخانه ­ها کشانده بود، نگهداری سربازخانه ­ها را رها کرده و به موطن خود می­ روند و شب هنگام عناصر توده­ایی وابسته به سیاست­ های خارجی با کامیون­ ها به سربازخانه­ ها می ­روند و باقیمانده اسلحه و مهمات را بار کرده و به خارج از شهر می­ رسانند و در محل­ه ای مخصوص مخفی می ­کنند تا به خیال خود آن روز که عوامل وابسته به دولت یا درمانده ارتش را نیز متفرق کردند و رو به روی ملت و دولت بایستند و خواسته­ های آنها را جامعه عمل بپوشانند یا به گفته خودشان جوی خون راه بیندازند و حکومت جمهوری کمونیستی را بر مردم تحمیل کنند.»

  عدم مشورت هیأت دولت با ارتش و تبعات آن

 در آن روزگار تنها سازمانی که ساختاری نه چندان استوار داشته و می‌‎توانسته طرف مشورت نیروهای انقلابی قرار گرفته و دست نظام را در برقراری امنیت و حراست از مرزها بگیرد؛ ارتش بوده است. برخی از انقلابیون به تصور اینکه می‌توان ارتشی مردمی بدون استفاده از تجربیات ارتش پیشین تاسیس  نمود نیز خواستار انحلال ارتش می گردند . ضدانقلاب نیز که کینه دیرینه ای از مردم و رهبران آنان داشتند این اندیشه را بهترین راهبرد برای اضمحلال توان دفاعی جمهوری اسلامی و گامی  مهم برای دخالت در امور داخلی و زمینه سازی برای تهاجم خارجی تحلیل و  با آنان همراهی نموده و در کنار آنان به انحلال ارتش می اندیشیدند. این سرباز پیر بدون این که هراسی از دو طیف بالا داشته باشد یا همانند برخی از امرای ارتش آن روزگار عافیت طلبی پیشه نموده و سکوت کند تا ببیند اوضاع چه می شود و باید از چه کسی حمایت کرده و از چه کسی حمایت ننمود .  تنها به وظیفه سربازی عمل نموده و   مسئولین نظام را به عواقب چنین اندیشه ای آگاه می سازد . 

همزمان ضد انقلاب به غائله آفرینی در درون کشور و شهرها و استان های مرزی می پردازد . تعداد زیادی از  ارتشی ها نیز که از سرنوشت خویش آگاه نبوده نمی دانستند چه باید بکنند و چه موضعی را اتخاذ کنند. حتی در این میان سرنوشت این که این ارتش باقی خواهد ماند یا خیر نیز در پرده ای از ابهام قرار داشت. در این شرایط تصمیم گیری و اتخاذ موضع بسیار مشکل بود. شهید قرنی از پس این مشکل برآمد و تنها به ادای دین پرداخت. او بدین مهم نیز در وصیت نامه اش اشاره می کند و می گوید "دولت بدون مشورت با ارتش که آگاهانه ترین مرجع ارزیابی کردستان است، نمایندگانی را به آن منطقه می فرستد که با ورود آنها و اولین سخن پراکنی که می کنند، مردم به پادگان مهاباد ریخته و آن را غارت نموده و در جلوی چشم همین هیأت، فرمانده آن پادگان را گلوله باران می نمایند! با این وصف، به مردم خودمختاری می دهند که یقیناً هیأت بعدی سند استقلال کردستان را تقدیم یاغیان و عده کثیری مزدور اجنبی که از خارج ایران و شهرهای داخلی کشور به آن مناطق هجوم آورده اند، خواهند کرد! "

نقش وزیر دفاع در تخریب ارتش

یکی از مهره‌های استکبار که به ارتش ضربه‌ای کاری زد؛ وزیردفاع دولت موقت بود. شهید قرنی در شناسایی این مهره نقش بسزایی داشت اگرچه القائات وی نیز باعث شد که دولت موقت بر کنارگیری شهید قرنی اصرار ورزد ولی این شهید نیز در افشای چهره واقعی وزیردفاع نقش بسزایی داشته که در استعفا نامه نیز چنین آمده است: «وزیر دفاع بدون اطلاع از پیامد گفته های خود، مدت خدمت سربازی را به یک سال تقلیل می دهد. این عمل موجب می شود آن معدود باقی مانده نیز متفرق و برای گرفتن گواهی پایان خدمت، فرماندهان خود را توقیف نمایند! اصولاً معلوم نیست هیأت دولت که هیچ گونه اطلاع و آگاهی از ارتش ندارد، چرا حتی به خود زحمت مشورت با متخصصین و مسئولین امور را نمی دهد و چنین بی نظمی هایی را بوجود می آورد!»

استفاده از نیروها و سازمان‌های متخصصی و مهم

 شهید قرنی که دشمن را به خوبی می‌شناخت بر این باور بود که ساختار حکومتی  نباید منحل شده و ضروری است  با همین ساختار سامانه حکومتی بکار ادامه داده تا ساختار مناسب و مورد تایید امام امت جایگزین گردد. او که به نقش اطلاعات و ضداطلاعات واقف بود تاکید داشت که همه عناصر و کارکنان این دو سامانه با رژیم شاهنشاهی همراه نبوده و جمهوری اسلامی باید از وجود برخی از کارشناسان این دو سامانه استفاده کند.

از سویی دیگر؛ عملکرد سوء این دو سامانه باعث شده بود که دفاع از آنان را مشکل نموده و فردی که بخواهد با آینده‌نگری و تکیه بر مصالح ملی بدین مهم مبادرت ورزد؛ مورد سوء ظن قرار گیرد.  در این دو سیستم نیروهایی با تجربه وجود داشتند که با انحلال این دو و جو حاکم آن دوران؛ کشور را ترک نموده و به نیروی معاند با انقلاب تبدیل و لطمات جبران ناپذیری را وارد سازند. در این روزگار با مطالب پیش گفته بیان واقعیات آن هم به نیروهای جوان مشکل بوده و تنها از کسی چون قرنی ساخته بود. تا جایی که وی در متن استعفا بدون هراس از عواقب آن اشاره می کند که «سازمان ساواک را منحل کردند، قریب به یک ماه است از دولت خواسته می‌شود که تکلیف پرسنل این سازمان را معلوم کند، هرچه گفته می‌شود که وضع خطرناک است و این افراد دارای ارزش های مختلف و فوق‌العاده می‌باشند، نگذارید آنها بلاتکلیف بمانند و شب و روز در خیابان‌ها، جوانان برومند انقلاب را که پاسداری می‌دهند، به خاک و خون بکشند، ولی کجاست آن کس که این حساسیت ها را درک و اقدام مناسب را انجام دهد! »

نقش توده‌ای‌ها و کمونیست‌ها در براندازی انقلاب

 از دیگر تهدیداتی که شهید قرنی از آن هراس داشت وجود تشکیلات توده‌ای‌ها در داخل کشور بود. وی در این زمینه نیز به خطر وجودی آنان اینگونه اشاره دارد:«.. این در صورتی است که هر روز اجتماع  توده‌ای‌ها قوی‌تر و خطر آنها وحشتناک‌تر می‌باشد! در حالی که قریب سی هزارنفر افراد کمونیست در کشورهای خارجی، آموزش عملیات براندازی را دیده و می‌بینند و کشورهای ذینفع حدود 600 میلیون دلار خرج آموزش و اعزام آنها به ایران می‌کنند، معلوم نیست که چرا دولت باز هم اجازه می‌دهد؛  مراجع رسمی بر پیکر علیل و از پافتاده ارتش، بیش از پیش ضربه وارد آورند! روشن نیست چرا در حالی که پلیس و ژاندارمری نداریم؛ با ارتش نیز چنین می‌کنند؟ با این افراد ورزیده و مأمور، چه کسی باید مقابله کند و جلوی کشتار بی‌رحمانه آنها را بگیرد.»

بازسازی ارتش به منظور مقابله با تهدیدات آینده

از دیگر نگرانی‌های قید شده در متن استعفا نامه قرنی تهدیدات و سنگ‌اندازی‌های هیات دولت در بازسازی ارتش بود. این افسر اطلاعاتی به خوبی می‌دانست که عراق منتظر فرصت بوده تا نیات خود را اعلام کند. همچنان که این کار یک سال بعد صورت گرفت و پیش بینی وی صحیح از کار در آمد. او به خوبی می‌دید که نظام فرصت کافی برای تربیت نیروهای نظامی که بتواند در مقابل تهدیداتی که وی پیش بینی  می‌کرد، ندارد. در این میان بازسازی ارتش، آموزش و تجهیز آن ساده ترین راهکار فراروی نظام تحلیل می‌‎کرد و بدان اصرار داشت. او به این خطر مهم در استعفانامه خویش چنین اشاره دارد.« اینجانب در نظر داشته و دارم با بهره‌گیری از حمایت‌های بی‌دریغ امام و کمک‌های شبانه روزی سایر مراجع دینی و روحانیون عالیقدر، ارتش را بر بنیان مفاهیم و اهداف اسلامی که از ملت و با ملت باشد و در روز خطر، برادر وار دوشادوش ملت با دشمن خارجی مقابله کند، پایه‌ریزی نمایم.»

توشه گیری برای آخرت

وقتی زندگی شهید قرنی مطالعه و به زمینه‌هایی که وی برای دستیابی به مال؛ قدرت و پست‌های دنیوی داشته توجه می گردد؛  هرگونه شائبه " قدرت طلبی"  از وی دور می‌شود.  صداقت گفتار وی در آخرین سطور استعفا نامه‌اش مشخص می‌گردد. او انگیزه‌های خود از استعفا را برشمرده و می‌افزاید: «حال که دنیا ندارم، لااقل در محضر مراجع عالیقدر، برای آخرت توشه‌ای بگیرم.»

 امید است با روحیه جهادی و با تبیین سیره و  زندگی پر افتخار شهیدان، گامی در جهت آشنایی جامعه با تاریخ پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی و فداکاری های انجام شده برای رسیدن نظام مقدس اسلامی به رشد و تعالی فراهم گردد. 

 

منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: شهید قرنی

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: شهید قرنی پیروزی انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب استعفا نامه متن استعفا نیروهای مسلح شهید قرنی انحلال ارتش استعفای خود وزیر دفاع دولت موقت رئیس ستاد توده ای آن روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۵۲۲۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهید عبدالرضا موسوی؛ از رتبه اول کنکور پزشکی تا شهادت برای فتح خرمشهر/ شهیدی که محل دفنش را مشخص کرده بود

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، شهید عبدالرضا موسوی جانشین شهید  محمد جهان آرا در سپاه خرمشهر بود. این دو شهید بزرگوار تا پای جان برای حفظ شهرشان در هنگام تجاوز دشمن جنگیدند و همراه دیگر مدافعان خونین شهر مقاومت کردند.

چهارم آبان ۵۹ که خرمشهر سقوط کرد، همگی هم قسم شدند تا خاک میهن را از دشمن پس بگیرند، اما قسمت نبود هیچ کدام شان آزادی خرمشهر را در سوم خرداد ۱۳۶۱ ببینند. محمد جهان آرا در هفتم مهرماه ۱۳۶۰ در حادثه سقوط هواپیمای فرماندهان در کهریزک تهران به شهادت رسید و موسوی نیز در ۱۷ اردیبهشت سال ۶۱ در جریان عملیات «الی بیت المقدس» و قبل از آزادی خرمشهر شهید شد.

به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید دکتر عبدالرضا موسوی، با فراهه عبدالخانی مادر و خاتون موسوی خواهر شهید گفت و گویی انجام دادیم.

بانو عبدالخانی مادر ۸۶ ساله شهید در بیان خاطراتی از آخرین ماه‌های حیات زمینی فرزندش می‌گوید: شاید دو یا سه ماه به شهادت عبدالرضا باقی مانده بود که هفته‌ای چند بار من را به گلزار شهدای آبادان می‌برد. آن زمان خرمشهر سقوط کرده بود و ما در آبادان حضور داشتیم.

مادر شهید ادامه می‌دهد: یکبار به عبدالرضا گفتم: پسرم! چرا این قدر من را به گلزار شهدا می‌آوری. جا‌های دیگری هم برای رفتن و سرزدن وجود دارد. در پاسخ گفت: "اینجا قطعه‌ای از بهشت است مادر جان! اینجا بهترین بندگان خدا آمریده اند. " دو یا سه ماه بعد خودش هم به شهادت رسید و پیکرش در همان گلزار دفن شد.

وی در بیان خاطره دیگری از فرزندش اظهار داشت: یک روز دیدم که عبدالرضا برمزار شهیدی قرآن می‌خواند. صوت بسیار زیبایی داشت. آن روز مرحوم همسرم (پدر شهید) همراه مان بود. گفتیم: عبدالرضا‌ای کاش بر مزار ما هم اینطور با صدای خوش قرآن بخوانی. گفت: نه من دوست دارم شما بر مزارم قرآن بخوانید. من و پدرش خیلی ناراحت شدیم. گفتیم تو جوانی، اما ما سن و سالی داریم. تو باید بمانی و حالا حالا‌ها زندگی کنی. ما برای تو آرزو‌ها داریم. اما عبدالرضا روی حرف خودش بود و می‌گفت روزی می‌رسد که ما برسر مزار او قرآن بخوانیم.

این مادر شهید می‌افزاید: پسرم در اواخر عمر زمینی اش مرتب به گلزار شهدا می‌رفت. خودش هم بوی شهدا را گرفته بود. یک روز در گلزار شهدای آبادان دیدم عبدالرضا کنار مزار شهید گمنامی ایستاده و در فضای خالی کنار مزار شهید، چوبی را به زمین فرو می‌کند. جلوتر رفتم و دیدم در آن فضای خالی کنار قبر شهید گمنام، مرتب این چوب را فشار می‌دهد. پرسیدم: چرا همچین کاری می‌کنی؟ گفت: اینجا محل دفن من است. زمانی که شهید شدم، من را اینجا دفن می‌کنند.

بانو عبدالخانی ادامه می‌دهد: آن زمان هنوز خرمشهر آزاد نشده بود و به حتم اگر خونین شهر آزاد می‌شد و به شهرمان برمی گشتیم، به حتم او را در خرمشهر دفن می‌کردند. چون شهر ما آنجا بود. اما انگار به دل پسرم برات شده بود که قبل از آزادی خرمشهر به شهادت می‌رسد و پیکرش را در همین گلزار شهدای آبادان دفن می‌کنند. اتفاقا همین طور هم شد و پسرم چند روز قبل از آزادی خرمشهر به شهادت رسید و پیکرش را در جایی دفن کردند که خودش نشان داده بود.

خاتون موسوی خواهر شهید نیز از قول مادرش اظهار می‌دارد: چند ماه قبل از شهادت عبدالرضا، به خاطر علاقه و جایگاه بسیار بالایی که در خانواده داشت، می‌خواست همه را خصوصا مادرمان را آماده شهادتش کند؛ لذا زیاد مادرمان را به گلزار شهدا می‌برد و برسر مزار آنها قرآن می‌خواند و از مقام شهدا برای مادر می‌گفت. همه اینها به خاطر این بود که پدر و مادر را آماده شهادتش کند.

خواهرشهید بیان می‌دارد: مادرم قضیه چوبی را که برادرم در محل دفنش به زمین فرو برده بود را تعریف کرد. روز دفن عبدالرضا، این چوب درست بالای مزارش بود. ما آن چوب را می‌دیدیدم و به کرامت این شهید بزرگوار پی بردیم که چطور مدتی قبل از شهادتش، محل دفن خودش را نشان داده بود. مادر می‌گوید وقتی که من چوب را بالای مزار پسرم دیدم، همانجا فهمیدم خدا نگاه بسیار خاصی به او دارد.

خواهر شهید می‌افزاید: سال ۱۳۵۵ شهید عبدالرضا موسوی در رشته پزشکی در کل ایران نفر اول شد و همچنین نفر اول اعزام به خارج از کشور بود. این شهید بزگوار سرشار از نبوغ، استعداد، هوش، ذکاوت، پشتکار، تقوا، تواضع، مدیریت، مسولیت پذیری و البته خلوص محض بود.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • شهادت و زخمی‌شدن چندین فلسطینی در حملات جدید رژیم صهیونیستی+ فیلم
  • شهادت دست‌کم ۳۵ فلسطینی در حمله ۲۴ ساعت گذشته رژیم صهیونیستی به رفح
  • گرامیداشت اربعین شهادت شهدای کنسولگری ایران در دمشق برگزار شد
  • یادواره شهدای اردیبهشت ماه قزوین برگزار می‌شود
  • شهید عبدالرضا موسوی؛ از رتبه اول کنکور پزشکی تا شهادت برای فتح خرمشهر/ شهیدی که محل دفنش را مشخص کرده بود
  • آیین تشییع شهید گمنام در نیروی زمینی ارتش برگزار شد
  • شهادت نوزاد نجات یافته از شکم مادر شهید + فیلم
  • دست پر «مکتب حاج قاسم» در نمایشگاه کتاب تهران
  • روز ۲۱۳ طوفان‌الاقصی|دستور ارتش اسرائیل برای تخلیه رفح
  • پیام رهبری به خانواده سردار ترور شده در سوریه